از خرید و فروش آثار تا دیداری غیر منتظره

از خرید و فروش آثار تا دیداری غیر منتظره

 

Mojtaba-Rostami

آتلیه کوچک مجتبی رستمی

بعد از اجاره‌ی مترو و با شرایطی که هنرمند برای کار در پیش داشت یکی از خاطرات و تجربه‌های کاری خوب که در حدود 10 سال کاری او در گالری بهشت برایش پیش آمد این بود که تجربه‌ی کار مستقیم با مردم شاید برای هر هنرمندی لازم باشد. خیلی از هنرمندان هستند که در آتلیه خود مشغول به کار هستند و فعالیتی دارند که خروجی این کارها معمولا در گالری‌ها چه داخل و چه در خارج از کشور به نمایش گذاشته می‌شود. فاصله بین گالری و آتلیه هنرمند یک دوره تکراری محسوب می‌شود که هنرمند در گالری شخصی‌اش به کار می‌پردازد و در گالری انتخابی و مخصوص به خود از آثارش رو نمایی می‌کند و گالری‌دار و مشتری‌های گالری هم، همسو و همفکر با هنرمند هستند. آنهایی که به صورت حرفه‌ایی در حیطه‌ی هنر مشغول به کار هستند می‌دانند که گالری ها بیشتر روی معرفی و فروش آثاری کار می‌کنند که مشتری آن را دارند. در این میان سلیقه گالری‌دار مطرح می‌شود که با یه تعداد هنرمندی کار می‌کنند که مجموعه آثار آن‌ها را می‌پسندند. این مرحله از کار به یک مسئله‌ی روانشناسی بر می‌گردد که وقتی هنرمند روی یک مورد خاصی مشغول باشد و به آن به پردازد در بقیه موارد ذهنش آنقدر که باید فعال نمی‌شود.

وقتی مجتبی رستمی گالری بهشت را در یک فضای کاملا عمومی داشت و ورود به گالری و بازدید از آثار را برای عموم آزاد گذاشته بود. به مراتب همه آدمها از جمله هنرمند، دکتر، مهندس، کارمند، کارگر، خانم‌های خانه‌دار و کارمند حتی دانش آموزان در آنجا حضور پیدا می‌کردند و نظر خود را بیان و با هنرمند به اشتراک می‌گذاشتند. این اتفاق به خودی خود در بعضی مواقع تاثیر بسزایی بر افکار و آثار هنرمند داشت و در مواقع دیگر یک نظر عامه پسندانه ولی شیرین به حساب می‌آمد. جذابیت این کار از دیدگاه روانشناسی آنجا بود که هنرمند با نحوه برخورد هرکدام از اقشار جامه به هنگام مواجهه با آثارش آشنا می‌شد. همین موضوع سبب شد که بعدها طیف کاری هنرمند گسترده تر از قبل شود. به عبارتی باعث شد تا فضاهای مختلف را درک و جذب کند همچنین در ژانرهای مختلف کار کند.

در ادامه باید یادآور شد چون فضای متروی شهید بهشتی نزدیک خیابان عباس آباد بود و در آن زمان شرکت‌های مختلفی در خیابان عباس آباد فعالیت داشتند. یکی از مسائلی که برای او حائز اهمیت ساعت کاری شرکت‌ها که صبح بود و هنرمند صبح ها در مدارس کلاس داشت و تدریس میکرد، به همین خاطر صبح‌ها در مترو حضور نداشت و ساعتی که شرکت‌ها تعطیل می‌شدند که حدودا نزدیک به ظهر بود او به آتلیه می‌آمد و تا آخر شب در آنجا مشغول به کار بود. در این روند هنرمند برخوردی با کارکنان شرکت‌ها نداشت، اما به واسطه‌ی شماره‌ی تماسی که گذاشته‌بود، معمولا این دسته از دوستداران هنر بعداز ظهرها به آتلیه هنرمند مراجعه می‌کردند و خرید خود را انجام می‌دادند و تاکید آن‌ها در انتخاب تابلوهایشان که مثلا این اثر را می‌خواهم که برای من باشد سبب شد تا طیف گسترده‌ایی از شرکت‌های آن منطقه مشتری‌های آثار من شوند. بعضی از آن‌ها کار سفارشی می‌خواستند و بعضی دیگر از بین تابلوهای آماده اثر مورد نظر را انتخاب کرده و می‌خریدند. گروه دیگری که هنرمند روزانه با آن‌ها خیلی سر و کار داشت خانم‌های خانه داری بودند که برای خرید بیرون می‌آمدند و در مقابل آتلیه هنرمند می‌ایستادن و در مورد آثار با او شروع به صحبت می‌کردند، بعضی از آن ها در کلاس‌های هنری مجتبی رستمی شرکت می‌کردند و بعضی دیگر در مورد کارهای نقاشی خود از هنرمند مشاوره می‌گرفتند که در این خصوص، جهت راهنمایی با اشتیاق به آن‌ها کمک می‌کرد.

در این میان یک روز که هنرمند مشغول کار و ساخت و ساز یکی از تابلوهایش با ابعاد 120 در 150در گالری بهشت مترو شهید بهشتی بود. یک بازنگری در کارش بود که دو تا حیوان شیر را نمایش می‌داد که یکی ایستاده بود و دیگری در چشمه‌ایی مشغول آب خوردن بود.  وقتی داشت کار می‌کرد یک آقایی که حدودا 90 سال سن داشت و بسیار جذاب بود و سیمای زیبایی هم داشت وارد گالری شد. از هنرمند کسب اجازه کردند تا لحظاتی را کنار او بنشینند و نظاره‌گر کار او باشند و هنرمند با اشتیاق بسیار او را به خوردن چای و یک گفتگو دعوت کرد. آقای 90 ساله که هنرمند به دلیل مشغله بسیار اسمش را فراموش کرده است اصرار بر این داشت که مجتبی رستمی به کار کردن خود ادامه دهد و نمی‌خواست که مزاحم نقاشی کردن او شود. با این حال علاقه قلبی هنرمند بر شکل گیری یک گفتگوی دوستانه با ایشان بود و دوست داشت بداند که چه دلیل سبب شد تا او به گالری بهشت بیاید و به چه علت در آنجا حضور پیدا کرده است؟ این‌ها همه سوالاتی بود که ذهن مجتبی رستمی را با علاقه و اشتیاق درگیر خود ساخته بود. از این رو پس از اصرار بسیار آقا مجتبی رستمی پشت سه‌پایه‌اش رفت ولی بیشتر به گپ و گفت با ایشان پرداخت و هر از گاهی دست به قلم هم می‌شد. این صحبت و گفتگو حدودا یک ساعت یک ساعت و نیم به طول انجامید و سر آغازش با این سوال بود که چگونه هنرمند نقاشی را شروع کرد و ادامه داد. رنگ‌هایی که استفاده می‌کند چه هست و به چه صورت رنگ گذاری را انجام می‌دهد؟ به تدریج در پی این پرسش و پاسخ‌ها هنرمند متوجه شد که ایشان نقاش هستند و متاسفانه مجتبی رستمی اسم ایشان را بیاد ندارد که اگر در خاطرشان بود امروزه خیلی ها این نقاش را می‌شناسند. چون یکی از هنرمندان رئالیستی بودند که سالیان سال در این زمینه کار کرده بودند و به نقاشی از منظره می‌پرداختند. در حین صحبت، به یکباره از کیفشان حدود 100 تا عکس بیرون آوردند که عکس تابلوهایشان بود و هر موقع که نقاشی به اتمام می‌رسید با دوربین شخصی خود از کار عکس می‌گرفتند. وی در گفتگو با مجتبی رستمی به او گفت به دلیل کهولت سن این روزها کمتر نقاشی می کشم، احساس می کنم دیگر وقت زیادی ندارم و بیشتر به مراقبه و عبادت خداوند است. باتوجه به این حرفهای او و عکس‌هایی که نشان داد، هنرمند متوجه شد که این لطافت موجود در آثار و شکل گیری این حجم از ریزه‌کاری ها نشات گرفته از آرامش درون شخص است. مجتبی رستمی عکس‌ها را به ترتیب ورق زد و نگاه می‌کرد هرکدام دارای ساخت و ساز قوی و رنگ و روح مختص به خود بود. در این بین از ایشان پرسید که چگونه متوجه آتلیه من شدید و به سراغ من آمدید؟ ایشان در پاسخ گفتند که منزل من در نزدیکی متروی شهید بهشتی است و چند باری از اینجا گذر کرده بودم، همیشه کارهای شما را می‌دیدم و نحوه‌اجرای شما و قلم گذاریتان به دلم نشست و دلم میخواست که حضوری با هنرمند و آفریننده این حجم از لطافت و ظرافت دیدار داشته‌باشم. آن روز و دیدار با ایشان یک توفیق بزرگ برای مجتبی رستمی به حساب آمد و از ایشان خواهش کرد که باز هم به آتلیه او تشریف بیاورند، ولی خب در طی آن چند سالی که هنرمند در آنجا بود دیگر ایشان را ندید و فقط همین یکبار بود که به شکل لحظاتی زیبا و دلنشین در خاطر هنرمند نقش بست.

نویسنده: شروین‌کندری

From buying and selling works to an unexpected visit

After renting the subway and with the conditions that the artist had for work, one of the good memories and work experiences that happened to him during his 10 years of work at Behesht Gallery was that the experience of working directly with people is perhaps necessary for every artist. There are many artists who are working in their studio and have activities that the output of these works are usually displayed in galleries both inside and outside the country. The distance between the gallery and the artist’s studio is considered to be a repeated period when the artist works in his personal gallery and exhibits his works in a specially selected gallery, and the gallery owner and the clients of the gallery are the same, aligned and like-minded with the artist. Those who work professionally in the field of art know that galleries work mostly to introduce and sell works that have clients. In the meantime, the taste of the gallerist comes up, who works with a number of artists whose collection of works he likes. This stage of the work goes back to a psychological problem that when the artist is busy on a particular case and deals with it, in other cases his mind is not as active as it should be.

When Mojtaba Rostami had the Behesht Gallery in a completely public space and allowed the public to enter the gallery and visit the works. Almost all people, including artists, doctors, engineers, employees, workers, housewives and employees, even students, were present there and expressed their opinion and shared with the artist. This incident in itself had a significant impact on the artist’s thoughts and works at times, and at other times it was considered a popular but sweet opinion. The attractiveness of this work from the point of view of psychology was that the artist got to know how each of the layers of clothing interacted with his works. This caused the artist’s range of work to be wider than before. In other words, it made him understand and absorb different spaces as well as work in different genres.

In the following, it should be mentioned that Shahid Beheshti metro area was near Abbas Abad Street and at that time various companies were operating on Abbas Abad Street One of the issues that is important for him is the working hours of the companies, which were in the morning, and the artist had classes and taught in schools in the mornings, so he was not in the subway in the mornings, and when the companies closed, which was around noon, he would come to the studio. And he was working there until the end of the night. In this process, the artist did not deal with the employees of the companies, but due to the contact number he had left, usually this group of art lovers would visit the artist’s studio in the afternoons and make their purchases, and their emphasis in choosing their paintings, for example, I want this work to be for me, caused a wide range of companies in that region to become customers of my works. Some of them wanted custom work and others chose and bought the desired work from ready-made panels. Another group that the artist dealt with a lot on a daily basis were the housewives who came out for shopping and stood in front of the artist’s studio and started talking to him about the works, some of them participated in Mojtaba Rostami’s art classes and some others sought advice about their paintings from this artist, who guided them with enthusiasm.

Meanwhile, one day when the artist was working and constructing one of his paintings with dimensions of 120×150 in Behesht Gallery of Shahid Beheshti Metro. There was a review in his work that showed two lions, one standing and the other drinking in a fountain. While he was working, a man who was about 90 years old and very attractive and had a beautiful face entered the gallery. They asked permission from the artist to sit with him for a few moments and watch his work, and the artist very enthusiastically invited him to have tea and a conversation. The 90-year-old man, whose name the artist has forgotten because of his busy schedule, insisted that Mojtaba Rostami continue to work and did not want to disturb his painting.

However, the artist’s heart was interested in forming a friendly conversation with him and he wanted to know what caused him to come to Behesht Gallery and why he was there? These were all the questions that interested Mojtaba Rostami’s mind. Therefore, after Mr. Mojtaba Rostami’s insistence, he went behind his easel, but he mostly chatted with him, and from time to time he also touched his pen. This conversation lasted about an hour and an hour and a half, and it started with the question of how the artist started painting and continued. What are the colors he uses and how does he paint? Gradually, following these questions and answers, the artist realized that he is a painter, and unfortunately, Mojtaba Rostami does not remember his name. If he remembered, many people would know this painter today. Because they were one of the realist artists who had worked in this field for many years and were engaged in landscape painting. While talking, he suddenly took out about 100 photos from his bags, which were pictures of his paintings, and whenever the painting was finished, he took pictures of the work with his personal cameras. In a conversation with Mojtaba Rostami, he told him that due to his old age, he draws less these days, I feel that I don’t have much time anymore, and it is more for meditating and worshiping God. According to his words and the photos he showed, the artist realized that this tenderness in his works and the formation of this volume of small works originates from the inner peace of the person. Mojtaba Rostami flipped through the photos in order and looked at each one with a strong construction and its own color and spirit. In the meantime, he asked them how you found out about my studio and came to me. He replied that my house is near the Shahid Beheshti subway and I have passed by here several times. I always saw your works and the way you worked and your writing touched my heart and I wanted to meet the artist and the creator of this volume of tenderness and Nice to meet you. That day and meeting him was considered a great success for Mojtaba Rostami and he asked him to come to his studio again, but during the several years that the artist was there, he did not see him again and it was only once. Which was imprinted in the artist’s memory in the form of beautiful and pleasant moments.

Translate by Shaghayegh Kondory

یک درام هنری

یک درام هنری

فضای آتلیه مجتبی رستمی در سال های جوانی

آتلیه کوچک مجتبی رستمی برای فعالیت های هنری در جوانی

پس از اجاره‌ی آتلیه مجتبی رستمی به فکر ایجاد تغییراتی در فضای شخصی خود افتاده بود از این رو ویترین و فضای اصلی را از هم جدا کرد، به عبارتی یک دکور مناسب طراحی کرد تا کمی از حالت سادگی خارج شود. وی دو دلیل برای انجام این کار داشت، مورد اول ایجاد یک فضای امن که به دور از هیاهو و دور از دیدگان مسافران مناسب برای نقاشی کردن بود و دلیل دوم هنرجویان بهتر بتوانند یاد بگیرند و کار کنند. بعد از انجام دکور هنرمند آثار انتخابی و مورد نظر خود را بر روی ویترین گالری نصب کرد. سپس یک متن با عنوان اینکه در این آتلیه شاگرد پذیرفته می‌شود آماده کرد و اسم گالری خود را نیز بهشت گذاشت.

اتفاقات متعددی در آن دوران در آتلیه بهشت برای او افتاد، از جمله این وقایع پیش آمده هم فروش آثار پرتره با مداد رنگی که از نمایشگاه‌های قبل برای هنرمند مانده بود و آموزش به روش رنگ روغن از دیگر تفاقات مهم آن دوران به‌حساب می‌آمد. تقریبا هر روز بعد از  تدریس در مدرسه به سرعت خودرا به آتلیه بهشت که واقع در متروی شهید بهشتی بود می‌رساند و تا ساعت 10 شب در آنجا مشغول به کار و تدریس بود.

مورد بعدی که نمی‌توان از آن چشم پوشی کرد آثاری بود که رفته‌رفته با گذر زمان آماده می‌شدند و در روش اجرایی یک شکل خاص به خود می‌گرفتند. در واقع ابتدای شکل‌گیری تکنیک بلست از این دوران شروع شد و تا امروز ادامه پیدا کرده‌است تا جایی‌که یک نوع امضا شخصی برای هنرمند محسوب می‌شود. در این میان به دلیل رفت‌و‌آمد دانش آموزان با مترو، بعضی از آن‌ها برای انجام تکالیف هنری خود به مجتبی رستمی در گالری بهشت مراجعه می‌کردند و وی با اشتیاق تمام در این مورد به آن‌ها یاری می‌رساند.

از دیگر موارد پیش‌آمده در آن دوران مراجعه مردم به گالری هنرمند بود که هنگام عبور از آن محیط به ویترین گالری نگاه می‌کردند به نوعی گالری بهشت راه‌روی مترو شهید بهشتی را مزین کرده بود. در این میان یکی از کارگران شهرداری هر روز در هنگام برگشت به خانه مقابل ویترین و آثار هنرمند می‌ایستاد و به آن‌ها نگاه می‌کرد. یک بار هم قیمت یکی از آثار را از او پرسید. بعد از مدتی مجتبی رستمی تغییری در آثار پشت ویترین ایجاد کرد و بعضی از آن‌ها را جابجا کرد. همین اتفاق سبب شد شخصی که پیشتر در مقابل آثار می‌ایستاد، هنگام عبور از آن محیط در مقابل ویترین قرار گرفت و ناگهان سراسیمه به سمت هنرمند رفت و از او پرسید نقاشی های پشت ویترین فروخته شده‌اند؟

مجتبی رستمی با آرامش کارگر شهرداری را به داخل آتلیه دعوت کرد و از او پرسید، کدام نقاشی را می‌گویید؟

او با استرس تمام پاسخ داد همان که یک سبد گل بود. آن را فروخته اید؟

هنرمند در جواب اثر را به ایشان نشان داد و در همان لحظه شخص نفس راحتی کشید که همین امر  باعث کنجکاوی نقاش شد تا از او بپرسد چه شده‌است؟

کارگر شهرداری که یک رفتگر ساده بود پاسخ داد من از 2 الی 3 ماه پیش که این اثر را پشت ویترین دیدم از آن خوشم آمد و بعد از اینکه قیمت آن را از شما پرسیدم متوجه شدم که باید برای خرید آن پول‌هایم را جمع کنم.

در همان لحظه مجتبی رستمی وقتی این علاقه و اشتیاق را دید وبا توجه به اینکه براین اعتقاد بود هر فردی اگر به تابلویی علاقه داشته‌باشد، ناخواسته یا خودخواسته آن چیز برای او می‌شود، پس چه بهتر که اثر به شخص داده شود و به او گفت این اثر به عنوان هدیه تقدیم به شما، اما او نپذیرفت و گفت شما برای کشیدن این آثار زحمت کشیده‌اید و با توجه به اینکه اثر هنری قیمت ندارد و نباید درباره‌ی قیمت آن با هنرمندش صحبت کرد، من تنها خواهشی که دارم این هست؛ اثر را برای من کنار بگذارید تا من پول کامل را بیاورم و آن را خریداری کنم. هنرمند در ادامه به خریدار اثر گفت هرچقدر که تا الان جمع کرده‌ایید را برای خرید این نقاشی پرداخت کنید و مابقی آن را به عنوان تخفیف از طرف من در نظر بگیرید. همین باعث خوشحالی خریدار شد و تابلو را خریداری کرد و بعد از بسته بندی، آن را با خود برد. این اتفاق یک درس بزرگ برای هنرمند به حساب می‌آمد، انسان‌های بزرگ قدر هنر را به این شکل می‌دانند و این اتفاق برای او بسیار قابل احترام و با ارزش بود.

نویسنده: شروین‌کندری

 

فضای آتلیه مجتبی رستمی در سال های جوانی

An art drama

After renting Mojtaba Rostami’s studio, he thought of making changes in his personal space, so he separated the showcase and the main space, in other words, he designed a suitable decor to get out of the simplicity. He had two reasons for doing this, the first one was to create a safe space that was suitable for painting away from noise and the eyes of travelers, and the second reason was that the students could learn and work better. After finishing the decor, the artist installed his chosen and desired works on the gallery window. Then he prepared a text with the title that students are accepted in this studio and named his gallery Behesht.

Several events happened to him in Atelier Behesht during that time, among these events, the sale of portrait works with colored pencils that were left over for the artist from previous exhibitions and training in oil painting were among the other important events of that era. Almost every day, after teaching at school, he quickly went to Behesht Studio, which was located in the Shahid Beheshti subway, and worked and taught there until 10 o’clock at night.

The next thing that cannot be ignored was the works that were gradually prepared with the passage of time and took on a specific form in the execution method. In fact, the beginning of the formation of the blast technique started from this era and has continued until today to the point where it is considered a type of personal signature for the artist. In the meantime, due to the commuting of students by subway, some of them would refer to Mojtaba Rostami at Behesht Gallery to do their art assignments, and he would help them with all his enthusiasm.

One of the other things that happened at that time was that people went to the artist’s gallery, and when they passed by, they looked at the showcase of the gallery. In a way, Behesht Gallery had decorated the Shahid Beheshti subway corridor. In the meantime, one of the municipal workers stood in front of the showcase and the artist’s works every day while returning home and looked at them. He once asked him the price of one of the works. After some time, Mojtaba Rostami made a change in the works behind the showcase and moved some of them. This incident caused the person who used to stand in front of the works to stand in front of the showcase while passing through that area and suddenly rushed to the artist and asked him if the paintings behind the showcase were sold?

Mojtaba Rostami calmly invited the municipal worker into the studio and asked him, which painting are you talking about?

He answered with full stress, which was a basket of flowers. Have you sold it

In response, the artist showed the work to him and at that moment the person breathed a sigh of relief, which caused the painter’s curiosity to ask him what happened?

The municipal worker, who was a simple sweeper, replied, I liked this work since 2-3 months ago when I saw it behind the window, and after I asked you its price, I realized that I have to collect my money to buy it.

At that moment, when Mojtaba Rostami saw this interest and passion, and considering that he believed that if any person is interested in a painting, it will become his or her unwillingly or willingly, so what is better if the work is given to the person and he told him this The work was presented to you as a gift, but he did not accept it and said that you worked hard to draw these works and considering that the work of art has no price and you should not talk about its price with the artist, my only request is this; Keep the work for me so that I can bring the full money and buy it. The artist further told the buyer of the work to pay as much as you have collected so far for the purchase of this painting and consider the rest as a discount from me. This made the buyer happy and he bought the painting and after packing it, he took it with him. This event was considered a great lesson for the artist, great people appreciate art in this way, and this event was very respectable and valuable for him.

Translate by Shaghayegh Kondory

آغاز دوران طلایی و دست‌یابی هنرمند به سبک و سیاقی نوین  در رنگ و روغن قسمت اول-1

 

آغاز دوران طلایی و دست‌یابی هنرمند به سبک و سیاقی نوین  در رنگ و روغن قسمت اول

مجتبی رستمی هنرمند معاصر

خاطرات هنری مجتبی رستمی

در این قسمت همچنان به وقایع ‌پیش‌آمده در گالری بهشت پرداخته‌می‌شود. این آتلیه 22 الی 23 متر مساحت داشت که در نزدیکی مترو شهید بهشتی بود که هنرمند از معاونت فرهنگی مترو در آن زمان آنجارا اجاره کرده بود. در ادامه به دنبال مجوز های مربوط رفت، از آنجایی که در دوران طلایی تدریسش بود، قطعا همگام سازی و داشتن یک آتلیه هنری یکی از بهترین اتفاق‌های پیش آمده برای او محسوب می‌شد.  حدود 24 غرفه در ایستگاه شهید بهشتی وجود داشت که به هنر و کارگاه‌های هنری در تمامی رشته ها مثل: منبت، معرق، مس کوبی، خوشنویسی، پاپیه‌ماشه،  نقاشی و… اختصاص داده بودند. باید در نظر داشت که در آن زمان تردد در مترو بسیار بود و همین امر تاثیر بسزایی در روند کاری و پیشرفت هنرمندان داشت. به این خاطر که علاقه‌مندان به هنر در مسیر راه توقف می‌کردند و از آثار هنرمندان بازدید کرده و با آن‌ها صحبت می‌کردند، گاهی هم این صحبت‌ها به خرید فروش و ایجاد یک معامله هنری بین آن‌ها تبدیل می‌شد یا شخص علاقه‌مند به یادگیری می‌شد و در کلاس‌ها ثبت‌نام می‌کرد. سال 86 هنرمند در این فضا مشغول به کار و آفریدن و خلق آثار هنری شد و تا سال 94 به مدت 8 سال در آتلیه بهشت فعالیت‌های هنری او ادامه داشت. از جمله اتفاقات خوب پیش آمده برای هنرمند در آن دوران دیده شدن آثارش بود و اینکه در آنجا حدود 32 ویترین 2 در 3 به نام نگاه گذر وجود داشت که هنرمندان مختلف  می‌توانستند به صورت ماهانه آثار خود را به نمایش بگذارند. در آن دوران برگزاری و ارائه آثار در این ویترین‌ها بر عهده مجتبی رسمی بود و اگر هم خرید و فروشی صورت می‌گرفت تنها بین هنرمند و خریدار بود، به طور کله کادر اصلی مترو از هنرمند هیچ وجهی در قبال فروش آثارش نمی‌گرفت.  امروزه همچنان ویترین‌های نگاه گذر به کار گرفته می‌شوند، اما نه به شدت قبل هر از چندگاهی مورد استفاده و نمایش آثار قرار می‌گیرند. در سال‌های 86 تا 87 حدود 8 الی 9 ماه در این 32 ویترین فقط نقاشی های مجتبی رستمی به‌نمایش گذاشته شده‌بود. این رخداد سبب شد تا کارهای هنرمند خوب شناخته شود و به علاوه اینکه هنرمندان دیگر هم جذب شوند تا آثار خود را در این بخش برای نمایش و فروش بگذارند.

در ادامه باید به این مساله پرداخت که هنرمند علاوه بر معرفی خود و آثارش فرصت‌های بسیار مناسبی بدست آورد. گاهی اوقات تغییر آدمی را به چالشی عظیم دعوت می‌کند. به عبارتی دیگر حضور مجتبی رستمی به گالری جدید دستخوش تغییراتی در روند کاری و زندگی او شد. باید در نظر داشت که هنرمند همچنان در مدارس به تدریس می‌پرداخت. از آنجایی‌که به یک فضای جدید برای خلق آثارش دست پیدا کرده‌بود، در آنجا کلاس‌های خصوصی و نیمه خصوصی‌نقاشی هم برگزار می‌کرد، همچنین به واسطه‌ی ویترین گالری بهشت سفارش کار در آنجا بسیار خوب بود، این به آن معناست که علاوه بر شرکت‌هایی که برای دفتر خودشان سفارش کار می‌دادند، رهگذرانی هم که از آنجا عبور می‌کردند سفارش‌های نقاشی مثل منظره، پرتره خودشان و … با سبک و سیاق مختلف داشتند. شرایط پیش‌آمده از جمله اتفاقات خوبی بود که در دوران کاری هنرمند نقش مهمی ایفا می‌کرد. ناگفته نماند که در آن زمان با توجه به گرایش جامعه بیشتر مردم علاقه داشتند که کارهای رنگ و روغن در منزل خود داشته‌باشند. از این رو کارهای هنرمند با روش اجرایی رنگ روغن بیشتر شد و از مدادرنگی بیشتر برای آموزش به هنرجویان بهره‌گیری و استفاده می‌شد. این تغییر زاویه کاری برای مجتبی رستمی همانطورکه پیش‌تر به آن اشاره شد یک اتفاق نوین به شمار می‌آمد، چون گسترش فضای آثار هنرمند در زمینه‌رنگ روغن بیش از پیش شد و همچنین در این زمینه هم هنرجویانی برای کلاس‌هایش ثبت‌نام کرده‌بودند. در ادامه مجتبی رستمی به ابداعات در روش اجرایی رنگ و روغن دست‌پیدا کردکه منجر به پیدایش سبک و سیاق خاص خودش شد و کمی نقوش برجسته هم چاشنی زیبایی و جذابیت آثار او شده‌بود.

شروین کندری

مجتبی رستمی هنرمند معاصر

خاطرات هنری مجتبی رستمی

The beginning of the golden age and the artist’s achievement of a new way and style in oil and paint

Part I

In this episode, the events that took place in Behesht Gallery are discussed. This studio had an area of 22-23 meters, which was near the Shahid Beheshti subway, and the artist had rented it from the cultural deputy of the subway at that time. He continued to look for the relevant licenses, since he was in the golden age of his teaching, definitely synchronizing and having an art studio was one of the best things that happened to him. There were about 24 booths at Shahid Beheshti station, which were dedicated to art and art workshops in all fields such as: embossing, embroidering, copper engraving, calligraphy, papier-mâché, painting, etc. It should be kept in mind that there was a lot of traffic in the subway at that time, and this had a significant impact on the work process and progress of artists. Because art lovers stopped along the way and visited artists’ works and talked with them, sometimes these conversations turned into buying and selling and creating an art deal between them, or a person became interested in learning and enrolled in classes. was doing In 1986, the artist started working and creating works of art in this space, and his artistic activities continued in Behesht Studio for 8 years until 1994.

One of the good things that happened to the artist at that time was that his works were seen and that there were about 32 showcases 2 x 3 called Negah Gozar where different artists could display their works on a monthly basis. At that time, the organization and presentation of works in these showcases was the responsibility of the official Mojtaba Rostami, and if there was any buying and selling, it was only between the artist and the buyer, the main staff of Metro did not take any money from the artist for the sale of his works.

Today, Negah Gozar showcases are still used, but not as intensively as before. In the years 86-87, for about 8-9 months, only Mojtaba Rostami’s paintings were exhibited in these 32 showcases. This event caused the artist’s works to be well known and also to attract other artists to display and sell their works in this section.

In the following, it should be addressed that the artist gets very good opportunities in addition to introducing himself and his works. Sometimes change invites a person to a great challenge. In other words, Mojtaba Rostami’s presence at the new gallery changed his work and life. It should be kept in mind that the artist was still teaching in schools. Since he had found a new space to create his works, he held private and semiprivate painting classes there, and because of the showcase of Behesht Gallery, the order of work there was very good. They used to order work, passersby who passed by had orders for paintings such as landscapes, their own portraits, etc. in different ways and styles. The circumstances that occurred were among the good events that played an important role in the artist’s career. It goes without saying that at that time, according to the trend of society, most people were interested in having oil and paint works in their homes. Therefore, the artist’s works with the oil painting method increased and the use of color was used more for teaching students.

This change of working angle for Mojtaba Rostami, as mentioned earlier, was considered a new event, because the expansion of the space of the artist’s works in the field of oil paint became more than before, and also in this field, students had registered for his classes. In the following, Mojtaba Rostami achieved innovations in the execution method of paint and oil, which led to the emergence of his own way and style, and some prominent motifs added to the beauty and charm of his works.

Translate by Shaghayegh Kondory

ورود به بهشت و ماجراهای آن

گالری بهشت و تغییر و تحولات بعد از آن

خاطرات گالری بهشت .مجتبی رستمی

متن مربوط به خاطرات مجنبی رستمی و برگرفته از زندگی نامه ایشان می باشد

بعد از نمایشگاه سوم در گالری ارسباران زندگی هنری هنرمند مجتبی رستمی دست‌خوش تغییراتی شد که شرایط بهتری را برای او فراهم کرد. این تحولات کمی از روایات گالری و نمایشگاه‌ها خارج می‌شود و حول محور کار و زندگی می‌چرخد.

بعد از نمایشگاه سوم همانطور که پیشتر به آن اشاره شد شرایط خیلی تغییر کرد و سفارشات هنری برای هنرمند بیش از پیش شده‌بود. درواقع هنرمند بعد از برگزاری این رویداد زندگی هنری‌اش در مسیر جدی‌تری قرارگرفت و همین اتفاق سبب شد تا اشخاصی که درخواست کشیدن چهره‌شان را از هنرمند کرده‌بودند به او سفارش دهند. از آنجایی که بخشی از هزینه‌های زندگی هنرمند علاوه بر تدریس در حیطه هنر به دوش فروش آثار او افتاده بود، به همین‌خاطر مبحث فروش در آن دوران برای او از اهمیت به‌سزایی برخوردار بود.

در ادامه هنرمند متوجه شد،  فضایی که به عنوان اولین آتلیه داشت گنجایش این حجم از کار، سفارشات و آموزش به هنرجویان را ندارد پس بر آن شد تا جایی برای اجاره با عنوان آتلیه جدید برای خودش دست‌وپاکند. در آن برهه زمانی به بازدید از جاهای مختلفی می‌رفت تا فضای دلخواهش را برای کار پیداکند. در آخر موفق شد تا در خیابان شهید بهشتی تهران  فضایی‌را برای آتلیه خود و کلاس درس پیدا و آماده کند. این آتلیه یک شروع خوب برای هنرمند محسوب می‌شد تا آنجا‌که حدودا 8 سال کار و تدریس مداوم در همان آتلیه داشت. به عبارتی  این 8 سال یک دوران طلایی به حساب می‌آمد چه از لحاظ کاری و چه از نظر شهرت کار و اسم هنرمند.

آتلیه هنرمند در این 8 سال با نام گالری بهشت مشغول به کار و فعالیت بود. اسم این گالری توسط هنرمند از روی خیابان شهید بهشتی درواقع فضایی که گالری در آنجا واقع شده‌بود، انتخاب شد. مهمترین نکته این که ایستگاه مترو شهید بهشتی در نزدیکی گالری بود و گالری هم به شکل یک مغازه شیشه‌ایی بزرگ، ویترین مختص خود را داشت، سه اتفاق مهم به صورت همزمان در آن دوران رخ داد که به ترتیب: سفارشات قبلی، تدریس و فروش روزانه را شامل می‌شد.

این سه رویداد به نحوی زندگی هنرمند را به خود مشغول ساخت که دیگر وقت‌خالی برای او نمی‌ماند، زیرا تا قبل از این که هنرمند وارد این دوره 8 سال کاریش در گالری بهشت شود، کارهای گرافیکی برای نشریات، مجلات و … انجام می‌داد. اما پس از ورود او به آتلیه جدید صد‌در‌صد کارش  حول محور نقاشی، طراحی و آموزش آن‌ها به صورت حرفه‌ایی شد.

گالری شهید بهشتی به‌خاطر داشتن ویترین پر رنگ و لعابش  توجهات را برای یادگیری نقاشی و طراحی به خود جلب می‌کرد از این رو هنرمند شاگردان بسیاری داشت که سبک و سیاق مختص خود را به آن‌ها آموزش می‌داد. علاوه براین‌ها بخش جذاب و مورد علاقه‌ هنرمند فروش تابلوها بود حتی می‌توان گفت این قسمت از آموزش هم در ذهن او درخشان‌تر به حساب می‌آمد. ماجرا از این قرار بود که اطراف گالری مراکز اداری، مطب پزشکان و سفارت‌خانه‌ها بسیاری وجود داشت که همه مشتری‌های او شده‌بودند. در نزدیکی و همسایگی او سفارت‌خانه افغانستان بود که یکی از مشتری‌های دائمی او محسوب می‌شد. در آن زمان با توجه به موقعیت مکانی آتلیه‌اش، مجتبی رستمی مشکلی برای فروش تابلوهایش و امرار معاش گالری و زندگی‌اش نداشت. به طور کلی یک فضای خوب، جذاب و هنری برای او ایجادشده‌بود و شرایط پیش آمده باعث شد تا هنرمند حدود 8 سال با تمام فراز و نشیب‌ها در این گالری بماند.

از اتفاقات مثبتی که در آن فضا در بخش فروش آثار برای او رقم خورد این بود که هنرمند توانست با بازسازی آثار دوره‌ی دانشجویی خود بیشتر آن‌ها را به‌فروش برساند. باید در نظر داشت که آثار دانشجویی صرفا برای یادگیری او بودند و او با توانمندی و درایت در موقعیت مناسب پس از کار مجدد روی آن‌ها، کارهارا در ویترین برای فروش قرار می‌داد. مورد مهم دیگری که برای او پیش آمد، سفارشات توسط مراکز اداری، تجاری و مطب ها بود که عموما  چند اثر شبیه بهم بودند ولی با دایره‌رنگی مختلف که به‌ فضای کاریشان می‌آمد، از این رو نحوه انجام این قبیل سفارش‌ها متفاوت بود.

در آخر ناگفته نماند که فضای آموزشی بسیار جذابی در آنجا وجود داشت و هنرمند با هر قشری از جامعه در ارتباط بود و آشنا می‌شد. این اتفاق به خودی خود یک تجربه منحصر به فرد برای او محسوب می‌شد، زیرا این اجازه را به هنرمند می‌داد تا علاوه بر اینکه با دانش‌آموزان برخورد داشته باشد با شخصیت‌های مختلفی در اجتماع نیز درارتباط باشد و به شخصیت شناسی افراد مختلف دست پیدا کند. در آن زمان از هر قشری در جامعه وارد گالری هنرمند می‌شد و نظر یا سلیقه شخصی خود را پس دیدن نقاشی‌ها در خصوص آثار و یاکارهای هنرجویان بازگو‌می‌کرد. گاهی هم آنقدر فضا دوستانه شده بود که افراد مختلف مثلا خانم های خانه‌دار یا اشخاصی که علاقه به نقاشی کردن دارند ولی فرصت کلاس رفتن ندارند کار را انجام میداند و در نهایت برای روند رشد آن‌ها در گالری حول محور نقاط ضعف و قوت آثارشان صحبت می‌شد. این فضا به قدری دلنشین بود که هنرمند بعد از مدرسه اولین هدفش رفتن به گالری بهشت بود. در این گالری سه مدل تابلو ایجاد شد که در قسمت بعدی به آن پرداخته می‌شود.

بازنویسی خاطره  به همت

مجتبی رستمی هنرمند معاصر

خاطرات هنری مجتبی رستمی

: شروین کندری

 

Paradise gallery and changes and developments after that

After the third exhibition at Arasbaran Gallery, artist Mojtaba Rostami’s artistic life underwent changes that provided better conditions for him. These developments leave the narratives of galleries and exhibitions and revolve around work and life.

After the third exhibition, as mentioned before, the situation changed a lot and the art orders for the artist were more than before. In fact, after holding this event, the artistic life of artist took a more serious path, and this incident made the people who asked the artist to draw their faces to commission him. Since a part of the artist’s living expenses, in addition to teaching in the field of art, was covered by the sale of his works, that is why the topic of sale was very important for him at that time.

In the following, the artist noticed that the space he had as his first studio could not accommodate this volume of work, orders and training for students, so he decided to rent a place for himself as a new studio. At that time, he used to visit different places to find his favorite place to work. In the end, he managed to find and prepare a space for his studio and classroom in Tehran’s Shahid Beheshti Street. This studio was considered a good start for the artist to the extent that he worked and taught continuously in the same studio for about 8 years. In other words, these 8 years were considered a golden era, both in terms of work and in terms of the reputation of the work and the name of the artist.

In these 8 years, the artist’s studio was working under the name of Behesht Gallery. The name of this gallery was chosen by the artist himself, from Shahid Beheshti Street, actually the place where the gallery is located. The most important point: Shahid Beheshti metro station was near the gallery and the gallery had its own window in the form of a large glass shop, three important events happened at the same time during that time, which included previous orders, teaching, and daily sales, respectively.

These three occurrences occupied the artist’s life in a way that he no longer had free time, because before the artist entered this period of 8 years of work at Behesht Gallery, he was doing graphic works for publications, magazines, etc. But after he entered the new studio, 100% of his work revolved around painting, designing and teaching them professionally.

Shahid Beheshti Gallery attracted attention for learning painting and drawing due to its colorful and glazed showcase, therefore the artist had many students to whom he taught his own style and style. In addition to these, the attractive and favorite part of the artist was selling the paintings, even it can be said that this part of the training was considered more brilliant in his mind. The story was that there were many administrative centers, doctors’ offices and embassies around the gallery, all of which had become his clients. Nearby and in his neighborhood was the Afghan embassy, which was considered one of his regular customers. At that time, due to the location of his studio, Mojtaba Rostami had no problem selling his paintings and making a living for his gallery and his life. In general, a good, attractive and artistic environment was created for him and the circumstances caused the artist to stay in this gallery for about 8 years with all the ups and downs.

One of the positive things that happened to him in the field of selling works in that space was that the artist was able to sell more of his student works by recreating them. It should be kept in mind that the student works were only for his learning and he would put the works in the showcase for sale after working on them again with ability and tact in the right situation. Another important thing that happened to him were orders from administrative centers, commercial centers, and clinics, which generally had several similar works, but with a different color circle that came to their work space, so the way of doing such orders was different.

In the end, it goes without saying that there was a very attractive educational atmosphere there and the artist was in contact with every stratum of the society and got to know each other. This event in itself was considered a unique experience for him, because it allowed the artist to interact with different personalities in the community in addition to dealing with students and get to know the personalities of different people. At that time, people from all walks of life would enter the artist’s gallery and tell their personal opinion or taste about the works and works of the students after seeing the paintings. Sometimes, the atmosphere was so friendly that different people, for example, housewives or people who are interested in painting but don’t have time to go to class, would do the work, and finally, for their growth process in the gallery, the weaknesses and strengths of their works were discussed. This atmosphere was so pleasant that the artist’s first goal after school was to go to Behesht Gallery. Three panel models were created in this gallery, which will be discussed in the next part.

Translate by Shaghayegh Kondory

 

همکلاسی‌های من شماره‌2 رویدادی که در فرهنگسرای ارسباران به نمایش درآمد

کلاسی‌های من شماره‌2 رویدادی که در فرهنگسرای ارسباران به نمایش درآمد

Mojtaba rostami-painting-art

با توجه به نمایشگاه همکلاسی‌های من که در قسمت قبل راجع به آن توضیح داده شد. این رویداد بصری در فرهنگسرای اشراق با همکاری مدیریت، آقای ابوالخیریان صورت گرفت و تمامی مباحث خوب و مفید که ماحصل کار بود در قسمت قبل به آن اشاره شد، همچنین ناگفته نماند ورکشاپی  در پی نمایشگاه همکلاسی‌های من به درخواست بازدیدکنندگان از هنرمند مجتبی رستمی در فرهنگسرای اشراق برگزار شد.

از آنجایی که فرهنگسرای اشراق درمنطقه 4 بود و بیشتر مدارسی که هنرمند در آن تدریس می‌کرد در حوالی منطقه 3 سمت خیابان شریعتی یا پاسداران به نام‎های: دانش، پیام امام، نیکان، تدبیرشمس، جماران، فردوسی، فرجاد و کمیل بود که بعدها دبیرستان گسترش و سبحان هم به آن‌ها اضافه شد.  به دلیل اختلاف مسافت و دوری فرهنگسرای اشراق از مدارس نام‌برده شده، اولیا برای بازدید از نمایشگاه مسافت طولانی را طی کرده بودند، از این رو بعضی از اولیا نتوانستند در روز افتتاحیه حضور داشته‌باشند و آن‌هایی هم که آمده‌بودند انتظار این را داشتند که تصویر فرزندشان در بین آثار کارشده در نمایشگاه باشد، اما با توجه به کمبود وقت و همانطور که در قسمت قبل گفته شد از بین 2000 تا عکس 300 تا انتخاب شد که از بین این 300 تا هنرمند فرصت کرد تنها 40‌تای آن‌را برای نمایشگاه آماده کند. از نگاه هنرمند یکی از اتفاقات بد این نمایشگاه این بود که اولیا به هنگام ورودشان و بازدید از نمایشگاه با تصویر فرزندشان مواجه نشوند. از این رو مجتبی رستمی به آن‌ها قول نمایشگاه دومی از همین مجموعه را داد، با این ترفند که این مجموعه ناقص هست و برای تکمیل آن قرار بر برگزاری نمایشگاه بعدی‌است. جالب این‌جا بود که هر دانش‌آموزی که چهره‌اش در این مجموعه بود و در نمایشگاه حضور داشت آن‌را خرید و به این شکل بیشتر آثار به فروش رفت. همه‌ی این‌ها باعث شد که اتفاق پیدایش مجموعه دوم شکل بگیرد اما به دلیل دوری مسافت پرونده برگزاری مجدد نمایشگاه در فرهنگسرای اشراق را خود هنرمند بست.

اتفاقات پیش آمده سبب شد که اسم مجتبی رستمی برسر زبان‌ها بی‌افتد و در تابستان‌همان سال برای شروع سال جدید تحصیلی درخواست‌های بسیار از مدارس مختلف جهت همکاری به او ‌شد.

تقریبا سال بعد از نمایشگاه اول، مجموعه دوم آماده شد و در طول این دوران هنرمند به دنبال فضایی مناسب جهت برگزاری نمایشگاه بود. از آنجایی که گالری‌های خصوصی خیلی موافق این قبیل مجموعه‌ها نبودند و هنرمند هم در آن زمان سن و سالی نداشت، در حدود 24 الی 25 ساله بود، به همین دلیل مجددا فرهنگسرا را برای نمایش مجموعه دومش انتخاب کرد و با مدیریت فرهنگسرای ارسباران که پیشتر هم کار کرده بود صحبت کرد و قرار بر این شد مجموعه جدید با عنوان “همکلاسی‌های من شماره‌”2 در این فرهنگسرا برگزار شود.

در نهایت مجموعه به همان ترتیب قبل و با همان سایز 30‌در 40 و شکل اجرای سابق با تصاویر جدید آماده‌شد و در فرهنگسرای ارسباران به‌نمایش درآمد با این تفاوت که این‌بار نمایشگاه به حوزه‌ایی که هنرمند در آن تدریس می‌کرد نزدیک‌تر بود و قطعا بازدید و بازخورد خوبی مثل نمایشگاه قبل و یا حتی بیشتر حاصلش بود.

نویسنده: شروین کندری

 

My classmates number II, an event that was shown in Arasbaran cultural center

According to the exhibition of my classmates, which was explained in the previous part. This visual event took place in Cultural Center Eshragh with the cooperation of the management, Mr. Abu AlKheirian, and all the good and useful topics that were the result of the work were mentioned in the previous part, and it also goes without saying that a workshop was held after the exhibition of my classmates at the request of visitors from the artist Mojtaba Rostami in Cultural Center Eshragh was held.

Since Eshragh Cultural Center was in District 4 and most of the schools where the artist taught were around District 3 on the side of Shariati Street or Pasdaran, namely: Danesh, Payam Imam, Nikan, Tadbireshams, Jamaran, Ferdowsi, Farjad and Komeil, which later The High School Gostaresh and Sobhan were added to them.

Due to the distance between Eshragh Cultural Center and the mentioned schools, parents had traveled a long distance to visit the exhibition, so some parents could not be present on the opening day, and those who came expected that their child’s picture would be in the exhibition. Due to the lack of time and as mentioned in the previous section, 300 were selected from among 2000 photos, and out of these 300, the artist had time to prepare only 40 of them for the exhibition. From the artist’s point of view, one of the bad events of this exhibition was that parents did not see their child’s picture when they entered and visited the exhibition. Therefore, Mojtaba Rostami promised them a second exhibition of the same collection, with the trick that this collection is incomplete and to complete it, the next exhibition will be held. It was interesting here that every student whose face was in this collection and was present at the exhibition bought it and in this way most of the works were sold. All this led to the emergence of the second collection, but due to the distance, the artist himself closed the case of re-holding the exhibition at Eshragh Cultural Center.

The events that happened caused the name of Mojtaba Rostami to become popular and in the summer of the same year, he received many requests from different schools for cooperation.

Almost a year after the first exhibition, the second collection was prepared and during this time the artist was looking for a suitable space to hold the exhibition. Since private galleries were not very agreeable to such collections and the artist was not very old at that time, he was around 24-25 years old. For this reason, he again chose cultural center to show his second collection and discussed with the management of Arasbaran Cultural Center, with whom he had previously worked, and it was decided that the new collection titled “My Classmates II” will be held in this cultural center.

Finally, the collection was prepared in the same order as before, with the same size of 30 x 40 and the same form of performance as before, with new images, and it was exhibited in Arasbaran Cultural Center, with the difference that this time the exhibition was closer to the area where the artist taught, and definitely received a good visit and feedback, such as The exhibition before or even more was the result.

Translate by: Shaghayegh Kondory

حس لطیف مداد رنگی

 

نمایشگاه نقاشی هرآنچه که باشد یکی از بحث های مهم و قابل ارزیابی آن حضور بازدیدکنندگان است ، بهترین و باکیفیت ترین نمایشگاه ها اگر از نظر بازدید کننده و شاید اگر بخواهم دقیق تر بیان کنم  بازدید مخاطبان آثار کار پوچ و ناقصی خواهد بود که گاهی در برگزاری نمایشگاه ها با این موضوع روبرو می شویم.

اما خوشبختانه یار با معلم جوان همراه بود و شوق دانش آموزان برای دیدن نقاشی های معلمشان و همچنین  تبلیغ خوب فرهنگسرای هنر (ارسباران) سبب شد تا بازدید خوبی از نمایشگاه دوم که در سالن اصلی آثار در فرهنگسرا برپا شده بود بشود و همین نکته  و استقبال و شلوغی فرهنگسرا سبب حضور روزنامه ی همشهری محله را به فرهگسرا کشاند و مصاحبه ای  با مجتبی رستمی را در تاریخ  شنبه دهم اسفند سال 1387 در همشهری محله منطقه 3 به چاپ رساند . که این موضوع خود سبب شناخت بیشتر و بهتر مجتبی رستمی که چند سالی در منطقه سه تهران مشغول تدریس بود و مدارس زیادی با نحوه ی کار او آشنا بودند شد.

در ذیل متن کامل مصاحبه را برای شما علاقمندان قرار داده ایم .

متن کامل مصاحبه مجتبی رستمی

این مصاحبه مربوط به نمایگاه نقاشی مجتبی رستمی در فرهنگسرای هنر ارسباران می باشد

حس لطیف مداد رنگی

گفت و گو با مجتبی رستمی – نقاش

معمولا خیلی کم پیش می آید که معلمان هنر فعالیت دیگری جز تدریس در مدرسه داشته باشند و نمایشگاهی از آثار خود برگزار کنند.

اگر هم معلمی پیدا شود که چنین کاری بکند استثنا است.

محمد مجتبی رستمی از همین استثناهاست . او در فرهنگسرا هنر یک نمایشگاه نقاشی برپا کرده است که موضوع آن شاگردانش در مدرسه اند . او برای این کار حدود 2 هزار عکس از بچه ها گرفته و از میان آنها 40 عکس را برای نقاشی با تکنیک مداد رنگی انتخاب و برای این نمایشگاه آماده کرده است .

رستمی طبق بروشور نمایشگاه در محله قلهک تهران پا به عرصه وجود نهاد ، تحت تاثیر آموزش های پدرش از یک سو و علاقه ذاتی اش  به نقاشی از دیگر سو جذب دنیای رنگارنگ و زیبای هنر شد .

در سال 1376 بعد از گرفتن مدرک دیپلم ریاضی فیزیک وارد رشته هنرهای تجسمی شد و از آن پس به فعالیت های هنری خود جدیت بیشتری  بخشید و به خلق آثار نقاشی با تکنیک مدادرنگی ، رنگ روغن و آکرولیک پرداخت که حاصل آن برگزاری چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی بوده است . با مجتبی رستمی در گالری شماره یک فرهنگسرای هنر گفت و گو کردیم که می خوانید.

آقای رستمی ، یعنی فقط به دلیل آموزش ها و صحبت های پدرتان به نقاشی علاقمند شدید؟

بله ، در خانواده ما هر کس به یک کار هنری مشغول بود و من هم به این رشته علاقمند شدم. پدرم نقاش بود و من از توانایی ایشان و آموزش هایش استفاده کردم و نقاشی یاد گرفتم.

این نمایشگاه چندمین نمایشگاه شماست؟

این در وارقع نهمین نمایشگاه من است . پیش از این در فرهنگسرای اشراق ، دانشگاه هنر و چندین گالری خصوصی نمایشگاه داشتم.

یک مقدار در مورد  این نمایشگاه برایمان توضیح بدهید.چه شد که شاگردانتان را موضوع نقاشی تان کردید؟

بچه ها همیشه دوست دارند معلم هنرشان تصویرشان را بکشد . من هم این ایده را دوست داشتم . برای همین ، طی 2 سال و نیم ، دوهزار عکس در مراسم مختلف و زنگ های تفریح از بچه ها گرفتم  و 40 تا از آنها را برای این مجموعه انتخاب کردم ، 40 تایی که فکر می کردم بیشتر به درد نقاشی می خورند و حس مداد رنگی را القا می کنند.

حس مداد رنگی یعنی چه؟

مداد رنگی به دلیل لطافت و نرمی و خطوط ریزی که ایجاد می کند حس دیگری نسبت به ابزار دیگر نقاشی دارد. و با توجه به آشنایی بچه ها با مدادرنگی برای بچه ها ملموس تر است. به نظر من معصومیت چهره بچه ها را بیشتر با مداد رنگی می شود نشان داد. بیشترین تمرکزم هم روی چشم بچه ها بود که مرکز انرژی است.

در کدام مدارس تدریس می کنید؟

من در مقطع راهنمایی و دبیرستان تدریس می کنم . در حال حاضر در مدرسه جماران در خیابان ظفر و مدرسه تدبیر در چهارراه قنات و چند مدرسه دیگر مشغول به تدریس هستم.

معلم هنر با معلم مثلا ریاضی یا فیزیک چه فرقی دارد؟

اصلا معلم هنر بودن چه حسی دارد؟

بهترین حسش ارتباط خوب با بچه هاست. در مورد تفاوتی هم که گفتید بین معلم هنر و بچه ها 2 اتفاق می افتد . یکی اینکه نمره حذف می شود، چون در این مورد نه معلم به نمره اهمیت می دهد و نه شاگرد.بعد هم ، معلم های دروس دیگر با بچه ها بصورت گروهی کار دارند ، یعنی درسشان را چای تخته می دهند و بعد درسشان را می پرسند و می روندولی معلم هنر باید با تک تک بچه ها کار کند. وقتی نقاشی می کشند ،باید بالای سر همه شان برود ، کارشان را ببیند و اصلاحشان کند.

خود شما تا حالا این استعداد را در کسی کشف کرده اید؟

پیدا کردن استعداد کار سختی است. من در سال حدود 2 هزار و 500 دانش آموز دارم و از بین آنها فقط در مورد یکی دو نفر احساس می کنم که نسبت به بقیه متفاوتند.

عکس العمل شاگردانتان وقتی به این نمایشگاه می آیند چیست؟

چند تا اتفاق می افتد  اول از تکنیک خوششان می آید،آنهایی که تصویرشان هست وقتی تصویرشان را می بینند ، ذوق زده می شوند ، کسانی هم که تصوی دوستشان را می بینند خوششان می آید و بعضی ها هم که تصویر خودشان نیست ناراحت می شوند.

در بروشور نمایشگاه نوشته اید که در محله قلهک به دنیا آمده اید. چرا این موضوع راثید کرده ایدکه در کدام محله متولد شده اید؟

برای اینکه این محله را دوست دارم . به نظرم محله  بسیار دوست داشتنی و خوبی است . مردمان خوبی هم دارد.

الان هم ساکن همین محه هستید؟

بله از بدو تولد تا الان در قلهک زندگی کرده ام، یعنی تمام عمرم ، قلهک را با هیچ جای دنیا عوض نکرده ام.

چرا؟

برای اینکه در جایی که زندگی می کنید باید احساس امنینت و آرامش داشته باشید. در قلهک این احساس را دارید ، همسایه های بسیار خوبی هم داریم.

در طول این مدت محله قلهک چه تغییراتی کرده؟

بافت سنتی اش دارد از بین می رود کوچه های تنگش دیگرماشین رو شده اند ، درطول این مدت ، آپارتمان های زیادی در این محله ساخته شده که حس محلی بودن را از آن گرفته.

اگر بخواهید یک ویژگی منفی برای این محله بگویید چه می گویید؟

آلودگی هوا، منطقه قلهک هر روز جزو آلوده ترین مناطق تهران اعلام می شود.

نویسنده متن : شقایق عرفی نژاد-اسفند 1387​

داستان نمایشگاه هم کلاسی های من ……. (سری اول)نمایشگاهی بی‌پایان»"My classmate" is the title of an endless exhibition

نمایشگاه نقاشی هم کلاسی های من

گزارشی مختصر از نمایشگاه نقاشی مجتبی رستمی طراح و نقاش-Mojtaba Rostami

همکلاسی‌من عنوان نمایشگاهی بی‌پایان

در آن زمان که درگیر آموزش بود، جزوه‌هایی را هم آماده‌کرده بود تا فضای تدریسش که به صورت آکادمیک و حرفه‌ایی بود بهتر پیش رود و دانش‌آموزان نیز از آن‌ها بهره‌مندشوند. این روند در بخش عملی کار هم پیش می‌رفت و همیشه در حال آماده‌سازی و بروز کردن تجربیات خود بود و این اتفاق سبب خروجی های مطلوبی از کلاس‌های او، بخصوص در مدارس شد. در زمانی که در آموزشگاه کمیل مشغول به تدریس بود، پدر یکی از هنرجویان مدیر فرهنگسرای اشراق بود و به او پیشنهاد نمایش آثارش در آنجا را داد. در نهایت طی گفتگویی که با پدر هنرجو صورت گرفت قرار بر این شد که نمایشگاهی از آثار مجتبی رستمی در فرهنگسرای اشراق که در آن‌زمان دارای شهرت خوبی بود برگزار شود. مدیر فرهنگسرا در همان مکالمه تلفنی یک وقت جهت برگزاری نمایشگاه ایشان معین کردند، اما به قدری مدت زمان برگزاری زود بود که به ناگزیر، هنرمند این دعوت به همکاری را رد کرد، زیرا در آن زمان مجموعه‌ایی کامل برای نمایش  نداشت. در پایان اتفاقی که در این مکالمه‌های پی در پی رخ داد سبب شد مجتبی رستمی مجدد به سمت برگزاری و نمایش آثاراش روی آورد و در نهایت با زمانی که دو الی سه ماه فرصت برای جمع آوری مجموعه‌اش داشت موافقت کرد و در آخر زمانی در تابستان هماهنگ شد.

به‌دلیل دور بودن هنرمند از فضای نمایشگاهی باید کمی دقیق‌تر و جدی‌تر روی این موضوع وقت می‌گذاشت و آن را دنبال می‌کرد. به‌طور کلی هرنقاش موضوع یا موضوعاتی مشخص برای جمع‌آوری مجموعه آثارش دارد، در آن دوران یکی از مباحثی که خیلی برای هنرمند جذاب به شمار می‌رفت و یکی از دغدغه‌های او بود حالت‌ها و پرتره‌های شاگردانش محسوب می‌شد و با توجه به اینکه هر هنرمندی‌که به تدریس مشغول است قطعا با این اتفاق روبرو خواهدشد که شاگردان یا هنرجویانش علاقه داشته باشند توسط قلم توانمند استادشان چهره‌نگاری شوند. موضوعِ “همکلاسی‌های من” را انتخاب و شروع به فکر و انتخاب سوژه در باب آن کرد. در آن سالها مدارس تهران، هرکلاس بین 35 تا 40 دانش‌آموز داشت و در این زمان کوتاهی که او سرکلاس باید تدریس می‌کرد و پاسخگوی این شوق دانش‌آموزان نیز بود. از آنجایی که سعی بر این داشت، هرگز تفاوتی میان شاگردانش نگذارد تصمیم بر این گرفت تا پرتره‌های زیادی از بچه‌ها بکشد و این جذابیت باعث شد در زمانِ خودش از آن‌ها کار کند. با همین دیدگاه در آن دوران یک دوربین عکاسی با مدل سُنیH9 خریداری کرد  و این دوربین نیمه حرفه‌ایی را با خود سر کلاس برد و به جای نقاش از آن‌ها عکاسی می‌کرد با این تفاوت که قرار براین بود بخشی از این عکس‌ها تبدیل به پرتره‌های نقاشی شده و کار شده از بچه‌ها شود. زمانی که وقت را از نمایشگاه گرفت و به فرهنگسرای اشراق رفت با دیدن فضای آنجا احساس بر این داشت که موضوع بسیار خوبی را انتخاب کرده‌است. عنوانِ مجموعه “همکلاسی‌های من” بود و با همین نام هنرمند شروع به کار و پرورش مجموعه‌اش کرد. در اوایل کار بچه‌ها در مقابل دوربین خیلی ژست و فیگور می‌گرفتند، اما مجتبی رستمی آنچه در ذهن می‌پروراند فراتر از این ها بود و از این‌رو شروع کرد به عکس برداری از بچه ها در زمان‌‌هایی که اصلا حواسشان نیست و مشغول کارشان هستند. ماحصل حدود 2000 عکس شد و در نهایت قرار براین بود که هنرمند از بین عکس‌ها انتخاب کند و مجموعه‌ایی را برای نمایشگاه همکلاسی‌های من در فرهنگسرای اشراق آماده کند و با توجه به زمانی که برای اجرای کار داشت تصمیم گرفت از روش مدادرنگی بهره‌بگیرد، چون در آن زمان تسلطش بر تکنیک و کار با این ابزار هنری بود و احساسش بر این بود که با این روش اجرایی در این مدت کم از عهده کار بر می‌آید و کودکی موجود در وجود بچه‌ها بهتر به نمایش در می‌آید. از بین 2000 عکس 300 تایی که خاصیت تبدیل به تابلو را داشتند، منتخب شدند. آثار در نمایشگاه همکلاسی‌های من به روش مدادرنگی بر روی مقوا، در سایز 30 در 40 اجرا شدند. تا زمان برگزاری نمایشگاه حدود 40 اثر آماده‌شد و آثار مجموعه اول  در فرهنگسرای اشراق به نمایش درآمدو پایان کار این نمایشگاه که در تابستان هم برگزار شده‌بود از آنجایی که هنرمند با شاگردانش هماهنگ کرده بود همه در روز افتتاحیه حاضر شده بودند و به دنبال چهره‌های کارشده‌شان می‌گشتند. مبحثی که این نمایشگاه را برای بچه‌ها جذاب می‌کرد این بود که نمی‌دانستند کدام یک از فیگورها و پرتره‌های گرفته‌شده‌ی آن‌ها سوژه‌ی اصلی برای کار در این مجموعه قرارگرفته‌است. از آنجایی که فرهنگسرای اشراق بسیار شهرت داشت، تبلیغات خوبی هم صورت گرفت و همچنین خرید آثار در این مجموعه همانند نمایشگاه قبلی بسیار خوب و چشم‌گیر بود.

نویسنده: شروین کندری

My classmate” is the title of an endless exhibition

At that time, when he was involved in education, he had also prepared pamphlets so that his teaching environment, which was academic and professional, would go better and the students would also benefit from them. This process continued in the practical part of the work as well, and he was always preparing and updating his experiences, which led to favorable results in his classes, especially in schools. While he was teaching at Komail school, the father of one of the students, who happened to be the

director of Eshragh Cultural Center, suggested him to exhibit his works there. Finally, during a conversation with the student’s father, it was decided that an exhibition of Mojtaba Rostami’s works would be held at the Eshragh Cultural Center, which had a good reputation at that time. In the same phone conversation, the director of community center fixed a time for holding his exhibition, but the duration of the exhibition was so early that the artist inevitably rejected this invitation to cooperate, because he did not have a complete collection to show at that time. In the end, successive conversations made Mojtaba Rostami turn to holding and exhibiting his works again, and finally he gave his assent to the time he had two to three months to collect his collection, and agreed on a time in the summer.

Due to the fact that the artist is far from the exhibition space, he should have spent a little more time on this issue and followed it.

In general, every painter has a certain subject or subjects to collect his collection of works.

At that time, one of the topics that was considered very attractive for the artist and one of his concerns was the poses and portraits of his students, and considering that every artist who is teaching will definitely face the fact that his students are interested. Let them be painted by the powerful pen of their teacher.

He chose the topic of “my classmates” and started to think and choose an object about it.  In those years, Tehran schools had between 35 and 40 students in each class, and in this short time he had to teach the whole class and he was also responsible for the enthusiasm of the students.

Since he tried to never differentiate between his students, he decided to draw many portraits of children and this attraction made him work on them in his own time. With this view, at that time he bought a semi-professional Sony H9 camera and took that with himself to class and photographed them instead of painting, with the difference that some of these photos were supposed to become painted and worked portraits of children. When he took time from the exhibition and went to Eshragh Cultural Center, seeing the atmosphere there, he felt that he had chosen a very good subject.

The title of the collection was “My classmates” and with this name the artist started to work and develop his collection. At the beginning of the work, the children used to make a lot of poses and figures in front of the camera, but what Mojtaba Rostami had in mind was beyond these, therefore, he started photographing the children when they are not paying attention and are busy with their work.

The result was about 2000 photos, and in the end, the artist was supposed to prepare a collection of these photos for the “My Classmates” exhibition at Eshragh Cultural Center, according to the time he had to implement the work, he decided to use the method of colored pencil. Because at that time, he had mastered the technique and working with this artistic tool, and he felt that with this method of execution, he could handle the work in this time, and the childhood in children would be better displayed.

Among the 2000 photos, 300 were selected that could be converted into paintings. The works in the exhibition “My classmates” were performed using colored pencils on cardboard, in the size of 30 x 40. By the time of the exhibition, about 40 works were prepared and the works of the first collection were displayed in Eshragh Cultural Center. This exhibition, which was held in the summer, and the artist had coordinated with his students, they all showed up on the opening day and were looking for their painted faces.

The topic that made this exhibition interesting for children was that did not know which of the figures and portraits taken from them was the main subject for the work in this collection. As Eshragh Cultural Center was very famous, there was good publicity and also the purchase of works in this collection was very good and impressive as in the previous exhibition.

Translate by: Shaghayegh Kondory

داستان های سال های دور ( بخش سوم) – شوق تدریس جوانی(Being away from the exhibition space became an artistic strength.)

تدریس هنر

گاهی موضوعاتی در مسیر زندگی تمام مسیر را عوض کرده و آدمی را آنچنان که می خواهدبازی می دهد در ابتدای مطلب دوم باید اشاره‌کرد به این موضوع که اتفاقات بسیار روشن و خوبی بعداز نمایشگاه ماهی‌های قرمز در فرهنگسرای ارسباران برای مجتبی رستمی رخ داد. در واقع شروع کاردر مدارس و معرفی هنرمند به مدارس مختلف برای تدریس بعد از برگزاری این نمایشگاه بود و فروش خوب آثار نمایشگاه ماهی های قرمز، انگیزه‌ایی شد تا نمایشگاه‌های بعدی به صورت پی‌درپی اما با فاصله ی زمانی برگزار شود.

با این حال مسائلی هم وجود داشت که شرایط حیطه هنری مجتبی رستمی را در دوران جوانی تحت تاثیر قرار داد. در کنار کار نقاشی بخاطر توانایی‌های خوبی که در زمینه‌ی گرافیک داشت، فعالیت‌هایی در زمینه‌ی کار طراحی جلد و نشریات انجام می‌داد. حدودا 360 جلد نشریه که بیشتر آن هنوز هم موجود است، توسط مجتبی رستمی طراحی جلد آن‌ها را مجتبی رستمی انجام شده‌است. همه‌‌ی این‌ها باعث شد این حس به هنرمند القا شود که هنرمندی که بخواهد یک کار حرفه‌ایی و نمایشگاهی برگزار کند، باید از لحاظ پتانسیل کارهم خیلی خودش را غنی سازد. از این‌رو با تمام شوق‌و اشتیاقی که برای برگزاری مجدد نمایشگاه داشت، مساله آموزش برای او بسیار مهم شد و به عنوان جوانی که مدارس مختلف برای تدریس از او دعوت به کار شده‌بود، تا جایی پیش رفت که در سال‌های اول کارش در 7 الی 8 مدرسه کار می‌کرد که حدودا بین 70 تا 72 ساعت آموزش در هفته تخمین زمانی دارد و به خودی خود می‌توان این اتفاق را یک رکورد به شمار آورد. بسیار جذب آموزش شد، تا جایی که شوق به کلاس رفتن و تدریس در هنرمند انقدر زیاد بود که حاضر به تعویض و جابجایی آن با هیچ چیز دیگر نبود. در آن دوران در مدارس مختلفی به کار تدریس مشغول بود که بعضی از این مدارس خیلی معروف و به‌نام در تهران بودند.

بخش آموزش یک ویژگی بسیار خاص و بارزی برای او ایجاد کرد که شاید بالا بردن جذابیت کار مجتبی رستمی به این قسمت مربوط باشد. زمانی‌که برای کار تدریس وارد مدارس راهنمایی و دبیرستان که عموما مدارس راهنمایی بودند، شد این اتفاق رقم خورد؛ “در واقع وقتی شخص وارد حیطه‌ی تدریس و محیط مدرسه شود و با دانش‌آموزان مختلفی سر‌وکار داشته‌باشد با هنرآموزانی مواجه می‌شود که به صورت ذاتی دارای توانایی‌های ویژه‌ی بصری و هنری خاصی هستند.” به همین خاطر به صورت جدی  هنرمند تصمیم به فراگیری علمی و یادگیری بیشتر در هنر چه تئوری و چه عملی گرفت. از این رو شروع به بازبینی اطلاعات، دانش و دانسته‌های خود کرد تا برای بهتر کردن آن‌ها مجدد خودش هم آموزش ببیند. همین اتفاق نقطه‌ی عطفی در کار مجتبی رستمی بود و واقعا جذابیت کار بیشتر بالا رفت، زیرا اجبار در این مرحله وارد عمل شد و هنرمند مجبور بود هم کار و تدریس را انجام دهد، هم پیگیر مطالعه بیشتر در خصوص مدادرنگی، آبرنگ و حتی رنگ روغن باشد. زیرا باید اطلاعاتی جدید جمع آوری می‌کرد و آن‌‌هارا  هنگام آموزش در اختیار هنرجویانش قرار می‌داد تا آموزشی خوب و اصولی داشته باشد، باید این موضوع را هم در نظر داشت که مجتبی رستمی در آن زمان آموزگار بسیاری جوانی بود و با وجود این حجم کاری بالا و کلاس‌هایی که به او داده‌بودند قطعا زیر ذربین می‌رفت از این رو با بِروز کردن علم آموزشی خودش سعی براین داشت کمی‌و کاستی ها را برطرف سازد و این امر باعث پربار شدن خروجی‌های کلاس او از مدارس شد. در واقع این اتفاق باعث شد چندسالی درگیر فضای تدریس شد و نتواست به آماده‌سازی و نمایش آثار خود وقتی را اختصاص دهد. این قبیل رخدادها فرای تصور هنرمند بود زیرا به این فکر نمی‌کرد روزی فضای کاری و تدریس او در کار هنری و برگزاری هرآنچه در فکر داشت اینگونه تاثیر بگذارد، به عبارتی یک مانعی بزرگ برایش به حساب آمد. مجتبی رستمی بر این فکر بود که کار آموزش هنر می‌دهد، برای پیشرفت در دیگر کلاس‌های هنری هم شرکت دارد و درنتیجه نمایشگاه بسیار موفق تری برگزار خواهد کرد. اما مشغله بسیار کاری و تدریس در چند مدرسه مانع این اتفاق شد که کمی باورش هم سخت بود، ولی این را می‌دانست که اگر واقع‌بین باشد واقعا زمانی باقی نمی‌ماند تا به خوبی به این بخش از آنچه‌که در فکر داشت برسد. علاوه بر مواردی که تا اینجا در مورد آن‌ها و سختی‌هایشان گفته‌شد،  باتوجه به اینکه در آن زمان نیز وارد کار طراحی گرافیک شده‌بود و این کار هنری زمان بسیاری را به خود اختصاص می‌داد، به همین علت‌ها چند سالی برای به نمایش گذاشتن آثارش در گالری‌ها فرصت مناسب پیدا نکرد. دوری از فضای نمایشگاهی را نمی‌توان به عنوان یک ضعف ازش یاد کرد بلکه به‌خودی‌خود نقطه‌ی قوتی در زندگی هنری مجتبی رستمی قلمداد می‌شد زیرا در آن سال‌ها با مطالعات و تحقیقات علمی، هنری که انجام ‌داد باعث شد به یک حد و مرحله‌ایی برسد که جایگاه مناسب و مطلوبی در هنر باشد تا آن‌جا که سطح هنری او نسبت به قبل خیلی بهتر شده بود. می‌توان گفت که خیلی از هم دوره‌ایی ‌هایش در آن سال‌ها این توانایی را نداشتند.

مجتبی رستمی مدرس نقاشی

این متن توسط شروین کندری تدوین و نگارش شده است

At the beginning of the second article, it should be mentioned that very bright
and good things happened to Mojtaba Rostami after the red fish exhibition in Arasbaran
Cultural Center. Actually, the beginning of the work and the introduction of the artist to
different places for teaching was after holding this exhibition, and the good sales in it became
an incentive to hold subsequent exhibitions in a row.
However, there were issues that affected Mojtaba Rostami's artistic field during his youth. In
addition to painting, due to his good abilities in the field of graphics, he did activities in the field
of designing covers and publications. About 360 covers of the magazine, most of which are still
available, were designed by Mojtaba Rostami. All of this made the artist feel that if he wants to
organize a professional work and an exhibition, he should enrich himself a lot in terms of the
potential of his work. Therefore, with all the enthusiasm he had for holding the exhibition
again, the subject of education became very important to him, and when he was young, he was
invited to teach in different schools, and reached a point where in the first years of his career,
he taught 8 schools were working, which has an estimated time of between 70 and 72 hours of
instruction per week, and in itself this expenditure can be considered a record. He was strongly
attracted to education, to the point where the enthusiasm of going to classes and teaching was
so great in the artist that he was not willing to replace it with anything else. At that time, he
taught in different schools, some of which were very famous in Tehran.
The education department created a very special and distinctive feature for him, which may be
related to this part of increasing the attractiveness of Mojtaba Rostami's work. This happened
when he entered middle and high schools, which were generally middle schools, to teach. "In
fact, when a person enters the field of teaching and the school environment and deals with
different students, he encounters art students who naturally have special visual and artistic
abilities." For this reason, the artist seriously decided to study science and learn more in art,
both theoretical and practical. Therefore, he started to review his information, knowledge, and
skills so that he could be trained again in order to improve them. This event was a turning point
in Mojtaba Rostami's work and the attraction of the work really increased, because the

compulsion came into play at this stage and the artist had to do both work and teaching, and
continue to study more about ink painting, watercolor and even oil paint. Because he had to
collect new information and make it available to his students during training in order to have a
good and principled education, it should also be kept in mind that Mojtaba Rostami was a very
young teacher at that time and despite this high workload and The classes that were given to
him were definitely under the microscope, therefore, by updating his educational science, he
tried to fix the shortcomings and this made his class outputs fruitful in schools. In fact, this
incident caused him to be involved in the teaching environment for several years and he could
not devote time to preparing and showing his works. Such events were beyond the imagination
of the artist because he did not think that one day his working environment and teaching would
have such an impact on his artistic work and holding whatever he had in mind, in other words,
it was considered a big obstacle for him. Mojtaba Rostami thought that by teaching art and
participating in other art classes, he could set up a much more successful exhibition. But being
very busy with work and teaching in several schools prevented this from happening, which was
a little hard to believe, but he knew that if he was realistic, there would be no time left to get to
this part of what he had in mind. In addition to what has been said so far about them and their
difficulties, considering that at that time he had also started graphic design and this artistic
work took a lot of time, for these reasons, he could not find a suitable opportunity for several
years. Show your works in galleries. Being away from the exhibition space cannot be intend as a
weakness, but it was considered a strong point in Mojtaba Rostami's artistic life. Because in
those years, with scientific studies and research, the art he did made him reach a suitable and
desirable place in the art space. To the extent that his artistic level was much better than
before, it can even be said that many of his contemporaries did not have this ability in those
years.

Rewrite the text : Shervin Kondory
Translate by: Shaghayegh Kondory​

داستان های سال های دور ( بخش دوم)(The first exhibition titled Red Fish)

تنها تصویر باقی مانده از نمایشگاه ماهی های قرمز

Mojtaba Rostami

اولین نمایشگاه با عنوان ماهی‌های قرمز
اولین رویداد نمایشگاهی رسمی‌که برای مجتبی رستمی پیش‌آمد.
در سال 1377 بعداز اینکه مجتبی رستمی مدرک فوق دیپلم هنرهای تجسمی‌را اخذ کرد، به صورت رسمی وارد دنیا و فعالیت‌های هنری شد، مانند هر هنرمند دیگر برای برگزاری نمایشگاه به فکر فرو رفت که البته پیش از آن بصورت ناخواسته وارد صحنه آموزش شده‌بود و آموزش نقاشی را آغاز کرد.
ایجاد و پیدایش یک رویداد هنری در قالب نمایشگاه یک اتفاق مرسوم است که هر هنرمندی علاقه‌ به برگزاری آن‌دارد. اگر شخص دانشجوی هنر باشد، در دانشگاه فعالیت هنری بسیار داشته باشد، همچنین در ارتباط با هنرمندان و اساتید دانشگاه قرارگیرد، قطعا پیدایش این اتفاق برای او ملموس‌تر و علاقه‌اش به هنر بیشتر می‌شود. موضوع‌های مختلفی در رشد و پیشرفت هر فرد در زمینه‌ی هنر تاثیرگذار است از جمله: شرایطی که در آن قرار گرفته و بزرگ شده‌است. در ادامه این علاقه‌مندی به هنر سبب می‌شود تا هنرمند عمل برون‌ریزی بصری در آثارش را پیش‌گیرد و دست به خلق آثاری در خور شرایط زندگی و دیدگاه شخصی‌اش بزند.
بعداز نمایشگاه‌های گروهی در مکان‌های مختلف در دوران دانشجویی، اولین نمایشگاهی که به صورت رسمی برای مجتبی رستمی برگزار شد با عنوان ماهی‌های قرمز در فضای تجسمی نقش‌آفرینی کرد. در ابتدا قرار براین بود که این رویداد تجسمی و بصری در فرهنگسرای ارسباران تهران برگزار شود و از آنجایی که عنوان این نمایشگاه معطوف به ماهی‌های قرمز بود و زمان برگزاری آن با عید نوروز همراه شد، جذابیت این رویداد هنری را دوچندان کرد.
25 اثر در این مجموعه با روش اجرایی مدادرنگی به نتیجه‌ی نهایی رسید. علت انتخاب این روش اجرایی در آثار مجتبی رستمی بخاطر حضور او در محیط مدرسه، تدریس و آموزش مدادرنگی به هنرجویان و دانش‌آموزان بود. این آموزش یک اتفاق مبارک برای او به‌حساب آمد زیرا سبب شد بعداز دوران تحصیل سعی بر این داشته‌باشد که روش اجرایی و استفاده از ابزار مدادرنگی در جهت پیدایش و ایجاد یک اثر هنری را به ‌صورت جدی و حرفه‌ایی یاد بگیرد تا در این زمینه اجرایی توامندی‌هایی برایش حاصل شود و همین توانایی‌ها در سال‌ها و اتفاقات بصری و اجرایی دیگر بسیار تاثیر گذار بود.
رویداد ماهی‌های قرمزبعد از اخذ مدرک فوق‌دیپلم و با در نظر داشتن دانشجوی لیسانس بودن او از چند وجه مختلف که پیرو یکدیگر بودند با حساسیت‌های بسیار بالایی توسط هنرمندش برگزار شد. از جمله این حساسیت‌ها که به شرایط خاص و ویژه‌ی برگزاری اولین نمایشگاه از نگاه تخصصی کمک شایانی کرد می‌توان : سایزکار، انتخاب رنگ‌ها و مهمتر از همه‌ی این‌ها بازخورد بینندگان و بازدیدکنندگان از این نمایشگاه را در نظر گرفت. ماحصل این مجموعه به عنوان اولین نمایشگاه بازدید بسیار خوبی داشت به جهت اینکه در آن‌زمان برپایی نمایشگاه کار آنچنان دشواری برای دانشجوی فعال نبود با استقبال روبرو شد و نتایج ارزنده‌ایی را دربر داشت.
متاسفانه به‌جهت کمبود امکانات در آن زمان، قطعا به شکل امروزی امکان عکاسی وجود نداشت. عکس گرفته شد اما در آرشیو موجود نیست، اما یکی از آثاری که در آن مجموعه بود و فروش نرفت در صفحه بارگزاری شده‌است. درباره‌ی فروش آثار هم از آنجایی که هنرمند در مدارس مشغول به کار بود و تدریس می‌کرد اولیای دانش‌آموزان خریداران آثار او در این نمایشگاه بودند معلمی جوان و پرشور و نقاش تدریس در منطقه 3 و 4 تهران همه دلایل خوبی برای حضور پر رنگ دوستان و اولیا علاقمند به نقاشی بود و همین موضوع باعث فروش اکثریت آثار حاضر در این مجموعه با قیمت مطلوب شد. همین اتفاق زمینه‌ایی شد برای ادامه‌ی فعالیت‌های هنری و برگزاری نمایشگاه. داستان ادامه دارد …..

این متن توسط شروین کندری تدوین و نگارش شده است

---------------------------------------------

تنها تصویر باقی مانده از نمایشگاه ماهی های قرمز

The first exhibition titled Red Fish

The first official exhibition event that happened to Mojtaba Rostami.

In 2000, after Mojtaba Rostami received his post-graduate degree in visual arts, he officially entered the world and artistic activities and like any other artist, he thought about holding an exhibition, although before that he had inadvertently entered the training scene and He started teaching painting.

Creating an art event in the form of an exhibition is a common event that every artist is interested in holding. If a person is an art student, has a lot of artistic activity in the university, and is in contact with the artists and professors of the university, the emergence of this event will definitely become more tangible for him and his interest in art will increase. Various issues influence the growth and development of each person in the field of art, including: the conditions in which he grew up. Further, this interest in art causes the artist to take the act of visual projection in his works and start creating works that suit his life conditions and personal point of view.

After group exhibitions in different places, the first exhibition that was officially held for Mojtaba Rostami titled Red Fish played a role in visual space. Initially, this visible and visual event was supposed to be held in Arasbaran Cultural Center of Tehran, and since the title of this exhibition was focused on red fishes and the time of its holding was associated with Nowruz, it doubled the attraction of this artistic event. About 25 works in this collection reached the final result with the implementation method of colored pencil. The reason for choosing this performance method in Mojtaba Rostami’s works was because of his presence in the school environment, teaching and teaching colored pencil to students. This training was considered a blessed event for him because after his studies, he tried to learn the execution method and the use of painting tools in order to Genesis and creation a work of art in a serious and professional manner so that he would have abilities in this field of execution, and these abilities were very effective in the years and other visual and executive events.

The event of red fishes was organized by the artist with very high sensitivities after receiving his post-diploma degree and considering that he was a bachelor’s student from several different aspects that followed each other. Among these sensitivities, which help the special and special conditions of holding the first exhibition from a professional point of view, we can consider: sizing, choice of colors, and most importantly, the feedback of the viewers and visitors of this exhibition. As the first exhibition, the result of this collection was very well received because it was not so difficult to set up an exhibition at that time, and it received valuable results.

Unfortunately, due to the lack of facilities at that time, it was definitely not possible to take photographs in today’s form. A photo was taken but it is not available in the archive, only one of the works that was in that collection and was not sold is uploaded on the page. About the sale of the works, since the artist was working and teaching in schools, the parents of the students were the buyers of his works in this exhibition, and this caused the sale of the majority of the works in this collection at a favorable price. This event became the basis for continuing artistic activities and holding exhibitions.

Translate by: Shaghayegh Kondory