گالری بهشت و تغییر و تحولات بعد از آن
متن مربوط به خاطرات مجنبی رستمی و برگرفته از زندگی نامه ایشان می باشد
بعد از نمایشگاه سوم در گالری ارسباران زندگی هنری هنرمند مجتبی رستمی دستخوش تغییراتی شد که شرایط بهتری را برای او فراهم کرد. این تحولات کمی از روایات گالری و نمایشگاهها خارج میشود و حول محور کار و زندگی میچرخد.
بعد از نمایشگاه سوم همانطور که پیشتر به آن اشاره شد شرایط خیلی تغییر کرد و سفارشات هنری برای هنرمند بیش از پیش شدهبود. درواقع هنرمند بعد از برگزاری این رویداد زندگی هنریاش در مسیر جدیتری قرارگرفت و همین اتفاق سبب شد تا اشخاصی که درخواست کشیدن چهرهشان را از هنرمند کردهبودند به او سفارش دهند. از آنجایی که بخشی از هزینههای زندگی هنرمند علاوه بر تدریس در حیطه هنر به دوش فروش آثار او افتاده بود، به همینخاطر مبحث فروش در آن دوران برای او از اهمیت بهسزایی برخوردار بود.
در ادامه هنرمند متوجه شد، فضایی که به عنوان اولین آتلیه داشت گنجایش این حجم از کار، سفارشات و آموزش به هنرجویان را ندارد پس بر آن شد تا جایی برای اجاره با عنوان آتلیه جدید برای خودش دستوپاکند. در آن برهه زمانی به بازدید از جاهای مختلفی میرفت تا فضای دلخواهش را برای کار پیداکند. در آخر موفق شد تا در خیابان شهید بهشتی تهران فضاییرا برای آتلیه خود و کلاس درس پیدا و آماده کند. این آتلیه یک شروع خوب برای هنرمند محسوب میشد تا آنجاکه حدودا 8 سال کار و تدریس مداوم در همان آتلیه داشت. به عبارتی این 8 سال یک دوران طلایی به حساب میآمد چه از لحاظ کاری و چه از نظر شهرت کار و اسم هنرمند.
آتلیه هنرمند در این 8 سال با نام گالری بهشت مشغول به کار و فعالیت بود. اسم این گالری توسط هنرمند از روی خیابان شهید بهشتی درواقع فضایی که گالری در آنجا واقع شدهبود، انتخاب شد. مهمترین نکته این که ایستگاه مترو شهید بهشتی در نزدیکی گالری بود و گالری هم به شکل یک مغازه شیشهایی بزرگ، ویترین مختص خود را داشت، سه اتفاق مهم به صورت همزمان در آن دوران رخ داد که به ترتیب: سفارشات قبلی، تدریس و فروش روزانه را شامل میشد.
این سه رویداد به نحوی زندگی هنرمند را به خود مشغول ساخت که دیگر وقتخالی برای او نمیماند، زیرا تا قبل از این که هنرمند وارد این دوره 8 سال کاریش در گالری بهشت شود، کارهای گرافیکی برای نشریات، مجلات و … انجام میداد. اما پس از ورود او به آتلیه جدید صددرصد کارش حول محور نقاشی، طراحی و آموزش آنها به صورت حرفهایی شد.
گالری شهید بهشتی بهخاطر داشتن ویترین پر رنگ و لعابش توجهات را برای یادگیری نقاشی و طراحی به خود جلب میکرد از این رو هنرمند شاگردان بسیاری داشت که سبک و سیاق مختص خود را به آنها آموزش میداد. علاوه براینها بخش جذاب و مورد علاقه هنرمند فروش تابلوها بود حتی میتوان گفت این قسمت از آموزش هم در ذهن او درخشانتر به حساب میآمد. ماجرا از این قرار بود که اطراف گالری مراکز اداری، مطب پزشکان و سفارتخانهها بسیاری وجود داشت که همه مشتریهای او شدهبودند. در نزدیکی و همسایگی او سفارتخانه افغانستان بود که یکی از مشتریهای دائمی او محسوب میشد. در آن زمان با توجه به موقعیت مکانی آتلیهاش، مجتبی رستمی مشکلی برای فروش تابلوهایش و امرار معاش گالری و زندگیاش نداشت. به طور کلی یک فضای خوب، جذاب و هنری برای او ایجادشدهبود و شرایط پیش آمده باعث شد تا هنرمند حدود 8 سال با تمام فراز و نشیبها در این گالری بماند.
از اتفاقات مثبتی که در آن فضا در بخش فروش آثار برای او رقم خورد این بود که هنرمند توانست با بازسازی آثار دورهی دانشجویی خود بیشتر آنها را بهفروش برساند. باید در نظر داشت که آثار دانشجویی صرفا برای یادگیری او بودند و او با توانمندی و درایت در موقعیت مناسب پس از کار مجدد روی آنها، کارهارا در ویترین برای فروش قرار میداد. مورد مهم دیگری که برای او پیش آمد، سفارشات توسط مراکز اداری، تجاری و مطب ها بود که عموما چند اثر شبیه بهم بودند ولی با دایرهرنگی مختلف که به فضای کاریشان میآمد، از این رو نحوه انجام این قبیل سفارشها متفاوت بود.
در آخر ناگفته نماند که فضای آموزشی بسیار جذابی در آنجا وجود داشت و هنرمند با هر قشری از جامعه در ارتباط بود و آشنا میشد. این اتفاق به خودی خود یک تجربه منحصر به فرد برای او محسوب میشد، زیرا این اجازه را به هنرمند میداد تا علاوه بر اینکه با دانشآموزان برخورد داشته باشد با شخصیتهای مختلفی در اجتماع نیز درارتباط باشد و به شخصیت شناسی افراد مختلف دست پیدا کند. در آن زمان از هر قشری در جامعه وارد گالری هنرمند میشد و نظر یا سلیقه شخصی خود را پس دیدن نقاشیها در خصوص آثار و یاکارهای هنرجویان بازگومیکرد. گاهی هم آنقدر فضا دوستانه شده بود که افراد مختلف مثلا خانم های خانهدار یا اشخاصی که علاقه به نقاشی کردن دارند ولی فرصت کلاس رفتن ندارند کار را انجام میداند و در نهایت برای روند رشد آنها در گالری حول محور نقاط ضعف و قوت آثارشان صحبت میشد. این فضا به قدری دلنشین بود که هنرمند بعد از مدرسه اولین هدفش رفتن به گالری بهشت بود. در این گالری سه مدل تابلو ایجاد شد که در قسمت بعدی به آن پرداخته میشود.
بازنویسی خاطره به همت
خاطرات هنری مجتبی رستمی
: شروین کندری
Paradise gallery and changes and developments after that
After the third exhibition at Arasbaran Gallery, artist Mojtaba Rostami’s artistic life underwent changes that provided better conditions for him. These developments leave the narratives of galleries and exhibitions and revolve around work and life.
After the third exhibition, as mentioned before, the situation changed a lot and the art orders for the artist were more than before. In fact, after holding this event, the artistic life of artist took a more serious path, and this incident made the people who asked the artist to draw their faces to commission him. Since a part of the artist’s living expenses, in addition to teaching in the field of art, was covered by the sale of his works, that is why the topic of sale was very important for him at that time.
In the following, the artist noticed that the space he had as his first studio could not accommodate this volume of work, orders and training for students, so he decided to rent a place for himself as a new studio. At that time, he used to visit different places to find his favorite place to work. In the end, he managed to find and prepare a space for his studio and classroom in Tehran’s Shahid Beheshti Street. This studio was considered a good start for the artist to the extent that he worked and taught continuously in the same studio for about 8 years. In other words, these 8 years were considered a golden era, both in terms of work and in terms of the reputation of the work and the name of the artist.
In these 8 years, the artist’s studio was working under the name of Behesht Gallery. The name of this gallery was chosen by the artist himself, from Shahid Beheshti Street, actually the place where the gallery is located. The most important point: Shahid Beheshti metro station was near the gallery and the gallery had its own window in the form of a large glass shop, three important events happened at the same time during that time, which included previous orders, teaching, and daily sales, respectively.
These three occurrences occupied the artist’s life in a way that he no longer had free time, because before the artist entered this period of 8 years of work at Behesht Gallery, he was doing graphic works for publications, magazines, etc. But after he entered the new studio, 100% of his work revolved around painting, designing and teaching them professionally.
Shahid Beheshti Gallery attracted attention for learning painting and drawing due to its colorful and glazed showcase, therefore the artist had many students to whom he taught his own style and style. In addition to these, the attractive and favorite part of the artist was selling the paintings, even it can be said that this part of the training was considered more brilliant in his mind. The story was that there were many administrative centers, doctors’ offices and embassies around the gallery, all of which had become his clients. Nearby and in his neighborhood was the Afghan embassy, which was considered one of his regular customers. At that time, due to the location of his studio, Mojtaba Rostami had no problem selling his paintings and making a living for his gallery and his life. In general, a good, attractive and artistic environment was created for him and the circumstances caused the artist to stay in this gallery for about 8 years with all the ups and downs.
One of the positive things that happened to him in the field of selling works in that space was that the artist was able to sell more of his student works by recreating them. It should be kept in mind that the student works were only for his learning and he would put the works in the showcase for sale after working on them again with ability and tact in the right situation. Another important thing that happened to him were orders from administrative centers, commercial centers, and clinics, which generally had several similar works, but with a different color circle that came to their work space, so the way of doing such orders was different.
In the end, it goes without saying that there was a very attractive educational atmosphere there and the artist was in contact with every stratum of the society and got to know each other. This event in itself was considered a unique experience for him, because it allowed the artist to interact with different personalities in the community in addition to dealing with students and get to know the personalities of different people. At that time, people from all walks of life would enter the artist’s gallery and tell their personal opinion or taste about the works and works of the students after seeing the paintings. Sometimes, the atmosphere was so friendly that different people, for example, housewives or people who are interested in painting but don’t have time to go to class, would do the work, and finally, for their growth process in the gallery, the weaknesses and strengths of their works were discussed. This atmosphere was so pleasant that the artist’s first goal after school was to go to Behesht Gallery. Three panel models were created in this gallery, which will be discussed in the next part.
Translate by Shaghayegh Kondory